1398/02/07 یکی از پیچیدهترین پروندههای مسئولیت مدنی ایران پرونده مرگ یا قتل یا خودکشی یک میمون بود که سال ۸۲ در دادسرای شمیران مطرح شد.
دفتر حقوقی موکل، ارائه دهنده خدمات حقوقی توسط وکلای پایه یک دادگستری در سراسر ایران
مقتول یک میمون رزوس شش ساله به نام مخمل بود که در دو ماهگی از دبی به تهران مهاجرت کرده بود. صاحب اول که از نگهداری آن ناتوان بود آن را در یک قفس زیر برف نگه میداشت. دختر جوانی خانوادهاش را راضی میکند تا این میمون را در تراس خانه نگه دارند اما وقتی مخمل ۶ ساله میشود آنها هم از نگهداری او ناتوان میشوند و موزه دارآباد نگهداری مخمل را قبول میکند. این دختر بعد از سپردن مخمل به موزه به آن سر میزده و بعد از مدتی قفس مخمل را به نزدیک قفس شیر و پلنگ منتقل میکنند و چندی بعد هم میگویند میمون مرده.
دختر میگوید که پرسنل به او گفتند «پلنگ دست میمون راجدا کرده و خورده است و پزشک پس از معاینه میمون اعلام کرده چون امکان مداواى میمون نیست و هار شده است! براى اینکه کمتر درد بکشد به او آمپول مرگ بزنید.»
اما مدیر موزه میگوید «میمون به علت مشکلات روحى وعاطفى که داشته اقدام به خودکشى کرده و با گاز گرفتن دست خود این کار را انجام داده است»!
یک مشکل در این پرونده این بود که آیا مالک این حیوان آن دختر است و موزه به عنوان امین مسئول نگهداری آن بوده یا اینکه میمون به موزه اهدا شده و مالک آن موزه است؟ چون موزه اقرار داشته که این میمون را از دختر گرفته اصل استصحاب و قاعده ید میگویند مالک دختر است مگر اینکه موزه بتواند ادعای مالکیت خود را ثابت کند مثلا سندی داشته باشد که دختر نوشته «این میمون را به موزه هدیه دادم یا فروختم».
اگر روایت دختر صحیح باشد ماده ۳۵۹ قانون مجازات اسلامی آن زمان –چون الان تغییر کرده- در مورد آن اجرا میشود: «هرگاه با سهل انگاری و کوتاهی مالک، حیوانی به حیوان دیگر حمله کند و آسیب برساند مالک آن عهده دار خسارت خواهد بود...» مالک پلنگ باید به مالک میمون خسارت بدهد ولی کاری که پلنگ انجام داده قطع دست میمون بوده. دامپزشک میمون را اتانازی کرده. اگر میمون قابل درمان بوده و دامپزشک بی جهت او را کشته خسارت بین این دو تقسیم میشود.
اما اگر روایت خودکشی مدیر موزه صحیح باشد داستان خیلی پیچیدهتر میشود. باید مشخص شود عامل ایجاد «مشکلات روحى وعاطفى» مورد ادعای مدیر موزه چه بوده؟ آیا همینکه او را نزدیک قفس شیر و پلنگ گذاشتند سبب مشکلات روحی و عاطفی و خودکشی او نشده؟ میدانیم که بیماریهای روحی تک عاملی نیستند. اینکه دختر میمونش را به موزه برده، صاحب اول او رها کرده، صاحبی که در دبی داشته او را فروخته، استعداد ژنتیکی برای خودکشی داشته، بچه همسایه به سمت او سنگ پرتاب کرده و ... خیلی عوامل دیگر در از بین رفتن این میمون نقش داشتند. اینجا وارد بحث «اجتماع اسباب» میشویم عوامل متعدد در از بین رفتن یک میمون (که در حقوق یک مال با قیمت مشخص فرض میشود) دخالت داشتند که هم تشخیص آنها برای ما بسیار دشوار و شاید غیرممکن است و اگر هم تشخیص دادیم هیچ راه حل قانونی مشخصی هم نداریم که در اینگونه موارد کدام سببها مسئول پرداخت خسارتند.
محسن کاظم پور