علائم تجاری

ماهیت حقوقی حق اختراع| دفتر حقوقی موکل

در رابطه با ماهیت حقوقی - فقهی حقوق مالکیت معنوی به طورکلی و همچنین حق مخترع نسبت به اختراع خود، دیدگاه ها و نظریه های مختلفی بین حقوقدانان و فقها وجود دارد. عمده دلیل این تفاوت دیدگاه ها، علاوه بر نوپا بودن این رشته از حقوق، آن است که مقولات مربوط به حقوق مالکیت معنوی از هیأت واحد و یکپارچه ای برخوردار نبوده و در واقع ترکیبی از حقوق مادی و معنوی هستند.

 

 

دفتر حقوقی موکل، ارائه دهنده خدمات حقوقی توسط وکلای پایه یک دادگستری در سراسر ایران

 

به عنوان مثال مخترع از یک سو دارای حق مادی و اقتصادی است که بر اساس آن می تواند مانع بهره برداری اشخاص از اختراع خود شود و از سوی دیگر، دارای حقوق اخلاقی است که بر اساس آن نیز قانونگذار برای او امتیازات و حقوقی در نظر گرفته است که به عنوان مثال یکی از مصادیق حقوقی معنوی، می تواند حق ذکر کردن نام وی در ورقه اختراع باشد. خلاصه اینکه در تحلیل ماهیت حقوق مالکیت معنوی و همچنین حق مخترع نسبت به اختراع خود باید مجموعه این ویژگی ها و اختصاصات مورد توجه قرار گیرد.
با توجه به مقدمه فوق، نظریه های حقوقدانان و فقها را در رابطه با ماهیت حقوق مالکیت معنوی به ویژه حق اختراع مورد بررسی قرار می دهیم:
به گزارش تبیان، همان طور که در مقدمه گفته شد، با توجه به نو بودن رشته حقوق مالکیت معنوی و همچنین ماهیت چندگانه آن، نظریه های متفاوتی در رابطه با ماهیت حقوقی این رشته از حقوق و همچنین حق مخترع نسبت به اختراع خود وجود دارد.

    حقوق طبیعی

عده ای معتقدند که به طور کلی حقوق مالکیت های معنوی و همچنین حق مخترع نسبت به اختراع خود مانند حق حیات، حق مسکن و … جزو حقوق فطری و طبیعی هستند که از دیرباز وجود داشته و بشر به تدریج بدان واقف شده و لزوم رعایت آنها را احساس کرده است. با توجه به این که قواعد حقوق فطری باید همیشه ثابت و لایتغیر باشند و قوانین مبتنی بر این اصول نیز باید مورد قبول و احترام همه اقوام و ملل قرار گیرد، روشن است که مالکیت های فکری به لحاظ فقدان این ویژگی ها نمی توانند با ین نظریه هماهنگ و قابل تطبیق باشند.

    حقوق شخصی

بر طبق این نظریه، مالکیت های معنوی و حق مخترع نسبت به اختراع خود، مانند حق انتخاب اسم و شغل، از جمله حقوق شخصی هستند و از آنجایی که حقوق شخصی جز اموال آدمی محسوب نمی شوند، بنابراین قابل توارث و انتقال هم نیستند.
با توجه به ماهیت حق اختراع به ویژه قابل نقل و انتقال بودن آن و تحولاتی که این حق در جوامع ایجاد کرده، بدیهی است که انطباق حق مخترع به حقوق شخصی، صحیح نباشد.

 

    حقوق اخلاقی

پاره ای از حقوقدانان، ماهیت مالکیت های معنوی از جمله حق مخترع را، نوعی حقوق اخلاقی دانسته که هدف آن حرمت شخصیت انسانی است.
این نظریه با توجه به این که ماهیت اغلب رشته های حقوقی، صیانت و حرمت شخصیت انسان است و این امر اختصاص به حقوق مالکیت معنوی ندارد، نمی تواند ماهیت حقوقی حق مخترع را توجیه کند.

 

    وحدت حق مادی و حق اخلاقی

بر اساس این نظریه، بین جنبه مالی و اخلاقی حقوق مالکیت های فکری و حق مخترع، وحدت وجود دارد. طرفداران این نظریه، می گویند که حق مادی و حق معنوی دو حق مستقل از هم نیستند بلکه دو جنبه مختلف از حق واحدی هستند.
به عبارت دیگر، حق واحدی است که دارای دو جنبه مادی و اخلاقی است که هر یک بر دیگری اثر دارد و نیز از آن تأثیر می پذیرد.
این نظریه با توجه به اینکه این دو جنبه از حق مالکیت های فکری، اختلاف جوهری در طبیعت دارند که در احکام هر یک نیز سرایت دارد، قابل قبول نیست.

 

    دوگانگی حق مادی و اخلاقی

بر اساس این نظریه، صاحب اثر و مخترع دارای دو حق مستقل و منفصل مالی و اخلاقی هستند. این نظریه در ایران و فرانسه طرفدارانی دارد و قوانین داخلی این دو کشور نیز به ویژه در حوزه مالکیت ادبی و هنری متأثر از این نظریه هستند.

 

    مالکیت عینی

تعدادی از حقوقدانان از دیرباز حق مخترع نسبت به اختراع خود را نوعی مالکیت و مانند مالکیت بر اشیای مادی دانسته اند.
اطلاق کلمه مالکیت بر حق مخترع با توجه به ویژگی های مالکیت کلاسیک از قبیل دایمی بودن، مطلق بودن و مالی بودن و نیز ویژگی های حق اختراع به ویژه محدود بودن این حق، نمی تواند به طور کلی قابل قبول باشد.

 

    حقوق کار

تعدادی از نویسندگان، حق مخترع نسبت به اختراع خود را، ناشی از کار آنها و تابع حقوق کار دانسته اند. بر اساس این نظریه، حق مخترع نسبت به اختراع خود، نظیر حقی است که کارگر بر حاصل کار یعنی مزد خود دارد.
نظریه حقوق کار نیز مانند نظریه های قبلی نمی تواند ماهیت حق مخترع را توجیه کند زیرا سرچشمه حقوق انحصاری اعطایی به مخترع، یک عمل خلاق و ابتکاری است که قابل مقایسه با کاری که یک کارگر متخصص انجام می دهد، نیست.
از سوی دیگر، همان طور که می دانیم مخترع علاوه بر حقوق مادی دارای حق اخلاقی یا معنوی است. در حالی که حقوق کارگر، تنها خصیصه مالی دارد.

 

    حقوق فکری

بر اساس این نظریه، حق مخترع نسبت به اختراع خود، از مصادیق حقوق فکری است که دارای ارزشی اقتصادی است و موضوع آن شی ء مادی نیست. موضوع این حقوق در واقع اثر فکری و تراوشات فکری انسان است.
تفاوت این حقوق با مالکیت کلاسیک آن است که موضوع حقوق مزبور برخلاف مالکیت کلاسیک، غیرمادی است.
با توجه به مجموع نظریه های فوق و از آنجایی که در حقوق اسلام، اطلاق کلمه مالکیت بر منافع نیز بلااشکال است، می توان نتیجه گیری کرد که برای تحلیل ماهیت حقوقی حق مخترع باید تلفیقی از نظریه مالکیت و نظریه حقوق فکری را مورد توجه قرار داد.
به این معنا که از یک سو این حقوق، حقوق فکری هستند زیرا موضوع غیرمادی است و از تراوشات فکری انسان حمایت می کند و دارای ارزش اقتصادی بوده و قابلیت مبادله دارند و از سوی دیگر با توجه به کاربرد کلمه مالکیت در مورد منافع و حتی حقوق غیرمالی، می توان این گونه حقوق را نوعی مالکیت دانست و در واقع مالکیت را بر سه قسم، مالکیت منقول، مالکیت غیرمنقول و مالکیت معنوی تقسیم کرد.

 

منبع

 

لینک دین
تلگرام
اینستاگرام
الووکیل

ورود اعضا

برای دریافت خدمات حقوقی ثبت نام کنید